پوانتیلیسم در موسیقی
پوانتیلیسم :
جست و جوی هر آغازی به یک نقطه می انجامد و شاید نقطه ای بود رازدار هستی. نقطه ای که شکافت و هزاران راز را به شکل نقاطی کوچک تر در پهنه ی هستی پراکنده نمود. پس از آن زمان تاکنون این نقاط در تقلای یکی شدن و پرده برداری از راز بزرگ هستی بوده اند.
در این میان، نغمه های جدا مانده از هم، دست در دست یکدیگر گذاشته و آواز سر می دهند. همچون نگاره ای که از کنار هم قرار گرفتن تراوشات قلم نقاش شکل می گیرد و یا شعری دل انگیز که از اتحاد حروف و واژه ها با ما گفت و گو می کند، موسیقی نیز از نقطه ای آغاز می گردد و در فضا جریان می یاید. واژهی پوانتیلیسم یا پانکچوالیسم” از point به معنای نقطه استخراج گشته است.
در آثار هنری، از آن به تکنیک نقطه گذاری یاد می گردد که نمونه ی بارز و برجسته ی این تکنیک را می توان در نقاشی های هنرمندان پست امپرسیونیست همچون ژرژ سورا (در نقاشی از برج ایفل، ۱۸۸۹) و پل سینیاک جست وجو کرد. پوانتیلیسم در نقاشی به معنی به کار بردن ضرباتی از قلم است که هر کدام به طور مشخص، منجر به ثبت یک نقطه بر روی زمینه ی کار می گردد. ارتباط و هماهنگی این نقاط، به اثر شکل می بخشد.
پوانتیلیسم در تاریخ
در موسیقی، کاربرد این تکنیک را در قرن بیستم میلادی و در آثار هنرمندانی چون شوئنبرگ و وبرن به شکلی برجسته می توان ملاحظه نمود.
در یک تعریف کلی از واژهی پوانتیلیسم در موسیقی به نوعی ساختار گسسته در عناصر موسیقی همچون شدت صدا و رنگ صوتی می توان اشاره نمود. به عبارتی به جای اینکه یک عنصر همچون رنگ سازی یا دینامیک صوتی از ساختاری خطی و منظم تبعیت نماید، با استفاده از این تکنیک این نظم ساختاری شکسته می شود.
مثلا قرارگرفتن غیرمنتظرهی کرشندو و دکرشندو در کنار هم و یا انتقال ناگهانی خط ملودی از سازی به ساز دیگر. اما آنچه که در مورد کاربرد این واژه بیش از سایر موارد به کار می رود، همین نمونه ی سازی اخیر را در برمی گیرد، به طوری که در تعریفی رایج و عام از پوانتیلیسم در موسیقی – موسیقی نقطه ای به تقسیم یک خط ملودی بین چند خط سازی ارجاع می گردد.
در این تکنیک
ملودی به بخش هایی تقسیم می گردد که نواختن هر بخش بر عها-هی یک ساز می باشد و این امر به یک نوع تنوع رنگی در اجرای خط ملودی منجر می شود. به طور مثال، آنتون وبرن در تنظیمی از ریچر کار باخ از مجموعهی دعوت به موسیقی که برای شش ساز آن را تنظیم نموده است، یک ملودی ۹ میزانی را بین شش ساز از گروه های مختلف سازی تقسیم کرده است.
سوژه ی فوگ مورد نظر با سازهای بم ارکستر همچون ترومبون و هورن آغاز و در مقابل با سازهایی در محدوده ی زیر همچون فلوت و ویلن پایان می یابد. موضوع استفاده از چندین ساز برای اجرای یک ملودی در پاره ای از آثار گذشته به چشم می خورد.
| بتهوون در قسمتی از سمفونی اروئیکا این شیوه را به کار می گیرد، اما آنچه که در اینجا تفاوت میامی را با آنچه که نزد آهنگسازانی همچون وبرن در قرن بیستم مورد نظر بوده است، نشان می دهد، این است که در نمونه ی فوق بتهوون هنوز پایبند به ساختار ملودی می باشد، به طوری که تغییر رنگ سازی در اجرای خط ملودی، کاملا تحت تأثیر و تابع ساختار موتیویک موسیقی می باشد.
از نیمه ی دوم قرن نوزدهم به بعد و تحت تأثير ارکستراسیون های بدیعی که توسط ریچارد واگنر انجام پذیرفت، این شیوه کم کم مورد توجه آهنگسازان قرار گرفت.
شیوه ی جابجایی رنگها در یک خط ملودی و به ویژه در نقطه ی میانی جمله ی موسیقی، توسط خود واگنر بارها مورد استفاده قرار گرفته بود. کلود دبوسی در «بعدازظهر یک فون» به وسیله ی فلوت و هارپ، هکتور برليوز در سمفونی «فانتاستیک» توسط گروه بادی های
چوبی و زهیها، گوستاو مالر در سمفونی چهارم با به کارگیری زهی ها، باسون و هورن، از چنین شیوه ای در اجرای ملودی بهره گرفتند. از جمله آهنگسازان دیگری که از تکنیک پوانتیلیسم در خلق آثار خود بهره جسته اند، می توان به اولیویه مسیان، کارل هاینتر اشتوكهاوزن پیربولزو لوئیجی نونو اشاره کرد. پیر بولز در سال ۱۹۵۴ در مقاله ای تحت عنوان
پژوهش کنونی» برای اولین بار به بحث و بررسی جدی در رابطه با این تکنیک مبادرت ورزید.
آرنولد شوئنبرگ در قسمت سوم از اثرش تحت عنوان «پنج قطعه برای ارکستر»، اپوس ۱۶ با کاربرد این شیوه، از واژه Klangfarbenmelodie برای نامیدن آن استفاده می کند که ترکیبی است از ((Klang) سونوریته یا تن، (Farben) رنگ ها و (Melodie) ملودی) در نزد موسیقیدانان، یگانگی فراگیری در رابطه با واژه شناسی این تکنیک مشاهده نمی شود، به طوری که عده ای همچون اشتوكهاوزن از لفظ « punctual music»، پیربولز از «pointillism یا
point music» و برخی دیگر« punctile music» را مورد استفاده قرار داده اند. برای تنظیم یک ملودی با شیوهی نقطه گذاری باید به توانایی ها و محدودیت های اجرایی و تفاوت هایی از جمله شدت و حجم صدا، بین سازهای مختلف دقت کافی را مبذول داشت. به عنوان مثال اگر قرار است ترومبون و فلوت را با چنین شیوه ای در اجرای ملودی به کار گیریم، می توان برای تعدیل تفاوت حجم صدای سازها، از سوردین برای ترومبون استفاده کرد.
كپی بدون ذكر منبع اینترنتی ممنوع می باشد.
دیدگاهی ثبت نشده است