تحریر در آواز ایرانی (بخش اول)
تحریر، به تعبیری جان کلام آواز ایرانی است
درست است که شعر، همه ی موجودیت کلامی آواز را تشکیل می دهد و در نفس خود دارای روح و جان (و حتی موسیقی خاص شعری است، اما وقتی از هنری به نام آواز صحبت می کنیم، در واقع این شعر و غزل است که به ضیافت موسیقی آوازی می آید و در آن جای می گیرد.
از نظر نوع مواجهه با شعر در مقیاسی کوچک تر از آواز – شاید بتوان هنر خوشنویسی را با خوانندگی مشابه دانست. همچنان که هنرمند خطاط، پیش از دست بردن به قلم، تقریبا به تمامی جزئیات اجرایی کارش شامل حدود، اندازه و شکل کشش ها به همراه طرح کلی اثر می اندیشد و باقی اتفاقات نیز هنگام رقصیدن قلم بر روی کاغذ رخ می دهد، آواز خوان هنرمند نیز -حين و قبل از اجرا- بر تک تک كلمات شعر و روند حرکات ملودیک هر بیت تمرکز می کند و نیز سکوت های بین سیلاب ها یا کلمات و اینکه در کدام گوشه چه تحریری بدهد(یا حتی در جاهایی اصلا تحریر ندهد).
در واقع اواز خوان با تحریر است که می تواند ناخودآگاه شنونده را با خود به سفری خیال انگیز برد و در آواز خود روح بردمد.
در مقوله ی زیبایی شناسی صوت، یکی از عوامل خوشخوانی می تواند، تحریر باشد. زیباتر اینکه این «جان کلام آواز ایرانی» خود فاقد كلام واقعی است و کلام أن به تمامی ملودیک (آهنگین) و حقیقی به شمار می آید(صرف نظر از کلماتی چون: جانم، امان، داد و غیره که جزو ادوات کمک تحریری برشمرده می شوند و به کاربردن آنها مورد پذیرش برخی از استادان آواز مانند محمود کریمی نبوده است).
آواز خوان ایرانی با انجام کارهای ملودیک(و مشخصا با تحریر یا چهچه، و غلت) بخش صددرصد انتزاعی موسیقی عام(و در اینجا موسیقی ایرانی را با بخش کلامی آن پیوند می دهد و خود، اثری دیگر گونه خلق می کند. او انتزاع نهفته در موسیقی را به زیور کلام می آراید و توأمان، هم شعر و کلام را جانی دیگر می بخشد و هم معنا و سمت و سویی به موسیقی اعطا می کند، که گفته اند: «آنجا که کلام از گفتن باز می ایستد، موسیقی آغاز می شود»..
تحریر، راز موسیقی ایرانی است
موسیقی ما در جایگاه هنری که همواره آماج تاخت و تازهای گوناگون فرهنگی- تاریخی قرار داشته، بیشتر شاهد و دلبری پرده نشین بوده است تا بازاری و نرخ نمای پس آواگران و نغمه پردازانی که دل در گرو این هنر داشته اند، همواره بهتر می دیده اند تا ساز و آواز خود را از گوش و چشم اغیار پنهان دارند، تا کمتر گزندی بر پیکره ی نحیف این هنر و نیز خودشان در جایگاه هنرمند- وارد آید.
این سیر و سلوک و آمد و شد، از اندرون به بیرون و سرانجام خلیدن در کنج تنهایی خویش، به مرور، گونه ای موسیقایی را ابداع | کرده است که در تکنوازی به آن «جمله بندی های سازی» و در آواز خوانی می توان برای مثال :
جمله بندی های تحریری» گفت. مجموع این دو نوع حركات ملودیک نیز همواره بسیار به کمک یکدیگر آمده و سرانجام بخش «ساز و آواز» (سوال و جواب های خواننده با یک یا چند نوازنده در هنگام اجرای آواز و مشخصا خواندن ابیاتی در یکی از دستگاهها یا مایه های آوازی ردیف) را در موسیقی گرانسنگ ایرانی پدید آورده است. نیک می دانیم که از دیرباز یکی از مهمترین راههای پیشرفت در هنر خوانندگی و نوازندگی به ویژه در بخش بداهه پردازی نشست و برخاست خواننده و نوازنده با یکدیگر و همکاری و تأثیرپذیری این دو از همدیگر بوده است.
اصولا ریشه ی بسط تحریر در آواز ایرانی را عجین بودن ساز با آواز میدانند. بدین گونه که آواز ما از قدیم با جملات سازی به شدت ممزوج بوده و این، ریشه در غنای موسیقی ایرانی و قدمت و دیرینگی آن داشته است و دارد.
اجرای ساز و آواز با هم بداهه خوانی و بداهه نوازی) یکی از نقاط روشن و منحصر به موسیقی ما و یکی دو کشور همسایه است. سؤال و جواب های خواننده با نوازنده (نوازندگان) نقش مهمی در بسط جملات تحریری و بده بستان های متقابل در حیطه ی ساز و آواز به یکدیگر داشته، هم رشد گوشه های
دستگاهی را موجب شده و هم در پدید آمدن و گسترش جملات موسیقایی ایفای نقش کرده
است.
در فرهنگ آوازی ما، وقتی آواز خوان می خواهد کلمه ای از شعر را به آواز، به بیان آهنگین و موسیقایی اجرا کند، باید چند مؤلفه ی آوازی را به این کلمه اضافه کند. مؤلفه هایی که البته در بین خوانندگان ما و کشورهای همجوار ( به ویژه | جمهوری آذربایجان) وجوه اشتراک زیادی بین شان هست و برخی از این مؤلفه ها -نظیر غلت۔ را می توان حتی در کار خوانندگان اسپانیولی هم دید. بی گمان، بارزترین و مهم ترین مؤلفه ی آواز ایرانی تحریر است.
تحریر یا چهچه به قطع و وصل ساده ی صدا می گویند که در نگاه اول در یک نت خاص و واحد اجرا می شود و سپس به وسیله ی گردش های ملودیک با نت های تحریری دیگری پیوند می یابد.
تحرير صحیح و سالم، صدایی است شبیه به چهچهی بلبل، و تکرار آن نغمه های زیبایی را پدید می آورد و گردش های آهنگین نیز به آن تنوع می بخشد. مؤلفه ی دیگر (که نزدیکیها و شباهت هایی با تحریر دارد) «غلت» است که یعنی تکرار دو یا چندباره حرف مصوت در جایی از کلمه – مثلا آخر آن بر پایه ی خودش. خواننده برای زیبا بیان کردن واژه های شعری از غلت نیز همچون تحریر استفاده می کند تا به زعم خود ترجمانی از شعر را به زبان موسیقایی ارائه دهد.
البته خواننده، در آواز خوانی، همه ی این کارها را با در نظر گرفتن جزئیات و دقایق آن، به صلاحدید، سلیقه و ذوق خویش(و در اجرای تصنیف و ترانه با همفکری آهنگساز) انجام میدهد. مهمترین تفاوت تحریر با غلت، در حذف قطع و وصل صدا در دومی است و شاید همین امر، مهم ترین وجه مشخصه و تفاوت موسیقی آوازی
دیار ما با کشورهایی که پیچ و خم های ملودیکی در آوازهایشان به کلمات شعر می بخشند، به شمار بیاید.
ادامه دارد …
نویسنده : علی شیرازی
مجله ی هنر موسیقی
دیدگاهی ثبت نشده است